ستار خان از سرداران جنبش مشروطه خواهی ایران، و ملقب به سردار ملی است. در مقاومت تبریز وی جانفشانیهای بسیاری کرد.
ایمیل مدیر: E-mail:samadmehri@gmail.com
ستارخان سردار ملی
ستار فرزند حاج حسن بزاز قره داغی یکی از قهرمانان نهضت مشروطیت ایران محسوب می شود که در ارتباط با فرمان علمای نجف به مبارزه با دستگاه محمدعلی شاه قاجار برخاست. سال تولد او را 1284 قمری در قره داغ ذکر کرده اند. اولین برخورد ستارخان با محمدعلی شاه و اجزای او به سال 1304 قمری برمی گشت که اطرافیان بدرفتار محمدعلی میرزا در تعقیب دو خانزاده محلی قره داغ به باغ پدر ستارخان حمله کردند و در جریانِ در گیری و دفاع ستارخان از پناهندگان، دلاور ظلم ستیز آذربایجانی از ناحیه پا تیر خورد و سپس به دژ نارین قلعه اردبیل منتقل و محبوس شد. بعدها به صف تفنگداران ویژه ولیعهد، مظفرالدین میرزا درآمد و به ستارخان معروف شد و مأموریت هایی را نیز انجام داد، از جمله مبارزه با راهزنان ترکمن که به همین منظور به مشهد رفت، اما مدتی بعد، از آن کسوت خارج شد و در 1312 قمری به سامرا رفت. در سامرا چون با بدرفتاری خدام آستانه با زائران ایرانی روبه رو شد به همراه چند جوان غیرتمند آذربایجانی، خدام بدرفتار آستانه عسکریین (علیهما السلام) را تنبیه کرد و دستگیر شد که به شفاعت میرزای شیرازی آزاد گردید و به ایران بازگردانده شد. البته او یک بار دیگر نیز در 1319 قمری به زیارت عتبات عالیات شتافت. ستارخان به واسطه اوضاع زمانه و ظلم و ستم حکومتیان و روحیه ظلم ستیزش زندگانی آرامی نداشت. وی پس از بازگشت از نجف اشرف به کار مباشرت املاک و سپس فروش اسب مشغول شد.
با پا گرفتن نهضت مشروطیت در ایران او نیز که از دستگاه حاکمه ناراضی بود به صف مشروطه خواهان پیوست. تبریز یکی از کانون های مهم مشروطه خواهی بود که بنابر روایت کسروی ماهیتی دینی داشت، اما رفته رفته با پر رنگ تر شدن حضور سوسیال دموکرات های قفقازی در تبریز نزاع و درگیری به تبریز هم راه یافت که پس از حمله به مجلس که به دستور محمدعلی شاه صورت گرفت ابعاد گسترده تری یافت. در بین صفوف مردم تبریز گرایشهای مختلفی وجود داشت؛ عده ای به عشق دین و اطاعت از فرامین مراجع نجف، بخشی از فرط علاقه به مشروطه و برخی از فرط بغض نسبت به محمدعلی شاه گرد هم آمده بودند. در این بین ستارخان که خود را گوش به فرمان مراجع نجف و مطیع اوامر آنها می دانست نقش آفرینی درخشانی کرد. این در حالی بود که عناصر سوسیال دموکرات در تبریز و همراهان آنها در تهران قصدشان برهم زدن اوضاع ایران بود و نه برقراری آزادی و رفع استبداد. صداقت ستارخان در مشروطه خواهی نام او را زبانزد اهل آذربایجان و اهالی ایران کرد. با فتح تهران حاکم اعزامی از سوی مشروطه خواهان، یعنی مخبرالسلطنه از ابتدا با ستارخان سرگردان بود لذا مقدمات اعزام ستارخان را به تهران فراهم نمود، در این ماجرا کنسولگری روس و انگلیس نیز با مخبرالسلطنه همداستان بودند. در اوضاعی که شهرهای واقع بین تبریز و تهران و پایتخت منتظر قدوم سردارها بودند عده ای از افراطیون که از حضور سرداران در تهران ناراحت بودند، برای حذف آنان نقشه هایی در سر می پروراندند.
سپهدار اعظم طی تلگرافی به آخوند خراسانی می نویسد:
بنابه ضرورت عاجله٬ سردار و سالار ملّی به تهران احضار٬ و سه روز است حرکت کرده اند. بعد از حرکت آنها معلوم شد در تهران اشخاص مغرض معاند و دیگران مصمم شده اند که آن دو وجود محترم را آلت اجرای مقاصد فاسده نموده در تخریب خود آنها و اختلاف مملکت نقشه ها دارند... 1
وی از آیات می خواهد که سرداران را موقتاً به عتبات نزد خود دعوت کنند. این امر ازسوی آیات تحقق یافت ولی ستارخان و باقرخان به سمت تهران روانه شده بودند٬ درطول مسیر به جهت پایمردیهای آنان مردم شهرها به استقبال آمدند. عین السلطنه سالور درخصوص توقّف آنها در قزوین می نویسد:
بعضیها را به عنوان مجاهد نزد معظم له معرفی کرده بودند. تغیّر کرده بود که این اسم را کی گذاشته؟ مجاهد یعنی چه؟ در رکاب کدام امام٬ برای چه امری حکم صادرشده؟ این کارها چه ربط به جهاد داشته و دارد... 2
همو از بروز بحران و ناآرامی در شهرهای مختلف و منع حمل اسلحه در تهران به جهت شرارت برخی از مشروطه خواهان و کشت و کشتار در شهرها در همان روزها خبرمی دهد. 3 او همچنین می نویسد:
روزنامه ها به درجه ای مهمل می نویسند که همان بهتر که عهد کردیم دیگر نخریم. عجالتاً شهر ما از ورود سردارَیْن٬ سالارین٬ شیرَیْن٬ بَبْرَیْن٬ ستارَیْن و باقرَیْن قرین مباهات و افتخار است... این روزها با نهایت جلال مشغول بازدید هستند تا بعد به چه رویه بیفتد... 4
در همین اوقات آیت الله خراسانی طی تلگرافی به سید عبدالله بهبهانی و سایر حجج اسلام اعلام می کنند: به موجب مکاتیب متکثره داخله در شماره ١٢١ جریده ایران نو حکم قصاص را خلاف سیاست و حکمت شمرده به آیه مبارکه ولکم فی القصاص حیوة یا اولی الالباب که حکماء و فلاسفه غیرمسلمین همه به حکمتهای مودوعه در آن کریمه مبارکه اقرار و به فهم آن افتخار دارند استحقار نموده البته٬ چگونگی را اعلام بلکه همین شماره را عاجلاً ارسال فرمایند تا در صورت صدق٬ حکم الهی عزاسمه به عموم مسلمین اعلام شود. 5
سرداران٬ در روز جمعه ٤ ربیع الثانی ١٣٢٨ ه.ق وارد تهران شدند و مورد استقبال عمومی واقع گردیدند. آیت الله بهبهانی نیز٬ فرزند و چند تن از اجزاء خود را به استقبال فرستادند. این در حالی بود که برخی از وکلای آذربایجان از ورود سرداران به پایتخت و استقبال عمومی از آنان ناراضی بودند. 6 و کشور در آتش اختلاف بین اعتدالیون و افراطیون می سوخت.
عین السلطنه سالور در خصوص وضعیت کشور در این دوره می نویسد:
انقلابی و اعتدالی: مسئله عمده (حکایت مشروطه و مستبده کهنه شده ٬ گفت وگو و مخالفت تمام سر انقلاب و اعتدال است) سپهدار و حاجی علیقلی خان سرداراسعد با مستشارالدوله و اغلب وکلا اعتدالیون هستند. تقی زاده٬ صنیع الدوله و جمعی دیگر انقلابیون. روزنامه ایران نو و شرق هم انقلابیون مابقی روزنامه های اعتدالیون. متصل نزاع لفظی و قلمی است. 7
عین السلطنه همچنین به دعوای « سوسیالیست دموکرات » و بی ریشگی اندیشه سوسیال دموکراسی در ایران اشاره کرده و عنوان می نماید که سوسیال دموکراسی نیز در ایران علم شده تا بین گروهها و افراد جنگ و درگیری ایجاد نمایند. 8 افراط کاری تقی زاده و پرده دری آنان باعث شد که در ١٢ ربیع الثانی ١٣٢٨ آیات خراسانی و مازندرانی طی نامه و حکمی بر فساد مسلک سیاسی تقی زاده تأکید و حکم به اخراج او از مجلس نمایند. در حکم و نامه آیات صراحتاً بر ضدیت مسلک او با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه تأکید شده است. و از نایب السلطنه خواسته می شود که از دخول وی به مجلس جلوگیری و او را از کشور تبعید نمایند.
حکم آیات نجف٬ با اعمال نفوذ علیقلی خان سردار اسعد هم مسلک ماسون تقی زاده افشاء نمی شود و او از نایب السلطنه علیرضاخان عضدالملک می خواهد که از ابلاغ حکم آیات خودداری نمایند. 9
در ٢٩ جمادی الاول ١٣٢٨ ستارخان در طی نامه ای که به عضدالملک نایب السلطنه می نویسد وی را چنین هشدار می دهد:
مقام منیع مقدس نیابت سلطنت عظمی دامت شوکته العالی
بعد از بمباردمان مجلس این خادم ملت استقلال وطن عزیز خود را در خطر دیده جان به کف نهاده با تمام قوای خود در تشیید مبانی حریت و استرداد حقوق مغضوبه ملت به قدری که می توانستم کوشیدم آخرالامر بیدق استقلال ایران را که عبارت از مشروطیت است بلند کرده و کعبه آمال مسلمین زنو تأسیس یافت. بعد از این هم تا آخرین قطره خون خود در حفظ و حراست احترامات واجبه آن مقام مقدس بذل مجهود خواهم نمود و از هیچ گونه مجاهدت مضایقه و دریغ نخواهم کرد. اشخاص دیگر از روی غرض حق مداخله به امورات ندارد وکلای محترم تکلیف قانونی و وظیفه امروزی خودشان را بهتر می دانند.
ایام شوکت مستدام باد. مهر: یا ستارالعیوب 10
در اعلامیه ای ژلاتینی که به تاریخ ٢٩ جمادی الثانی ١٣٢٨ ه. ق منتشر شد ضمن تأکید بر انگلیسی بودن تقی زاده و حسینقلی خان نواب و با ذکر شواهدی در تأیید این مدعا٬ و نیز با انتقاد از سردار اسعد به دلیل مستور کردن حکم حجج اسلام نجف؛ گفته می شود:
واعجبا: پیش بردن امور مشروطیت٬ تبدیل سلطنت استبداد به مشروطه، تقویت قلوب ملت و مجاهدین در مطالبه مشروطه٬ همه به ملاحظه همراهی با حجج اسلام بود. و حالا چه پیش آمده که نه رعایت اسلام٬ نه ملاحظه شرع ٬ نه رعایت حجج اسلام را باید کرد ٬ که «علیقلی خان٬ سوار بختیاری دارد٬ زود آدم می کشد!» و یا «تقی زاده٬ پارتیهای بمب ساز دارد که یک دفعه خانه ها را خراب و یا تقی زاده ماهی ده هزار تومان شهریه بگیر دارد٬ اینها یک دفعه مشغول آدمکشی خواهند شد!»
مردم می گویند٬ از روزی که تقی زاده وارد این شهر شده٬ تا امروز٬ تمامش تولید نفاق و فساد کرده. و چه در مجلس عالی٬ چه در « دیره »، چه در « دایرکتوار » ٬ چه در انتخاب وکلا٬ چه در افتتاح مجلس٬ چه در تشکیل چندین پارتی... چه در بدگویی در حق سردار و سالار ملی٬ چه در بدگویی درباره حجة الاسلام بهبهانی؛ ذره ای کوتاهی نکرده. مردم می گویند٬ تقی زاده طالب جمهوری است و اسم آزادی٬ که هر قسم٬ هر فقره٬ هر زنائی ٬ که هر لواطی ٬ هر کار خلاف شرعی بخواهد بکند... 11
آیات عظام نجف با توجه به آشکار شدن نیات غیر اسلامی سوسیال دموکراتهای تندرو ٬ طی تلگراف مهمی ضمن بیان اهداف نهضت مشروطیت به انتقاد شدید از اقدامات ضددینی عناصر غربگرا می پردازند. این تلگراف را به حق می توان منشور اسلامیت مشروطیت ایران نام نهاد که به جهت اهمیت آن متن کامل آن را می آوریم. این نامه به وسیله ناصرالملک برای عضدالملک نایب السلطنه و... ارسال شده است:
از قصر
بسم الله الرحمن الرحیم توسط جناب مستطاب اشرف آقای [ابوالقاسم خان] ناصرالملک دام تأئیداتهم٬ مقام اقدس نیابت السلطنه العظمی دامت شوکته العالی٬ و وزارتین جلیلتین داخله و جنگ و ریاست مجلس محترم ملی ایدهم الله تعالی بنصره. البته بدیهی است٬ تمام زحمات و مجاهدات علما و امراء و سرداران عظامِ ملی و مجاهدین دین پرست وطن خواه٬ و طبقات ملت ایران در استقرار اساس قویم مشروطیت و این همه بذل نفوس و اموال در تحصیل این سرمایه سعادت برای حفظ دین و احیای وطن اسلامی و آبادانی مملکت و ترقی ملت و اجرای احکام و قوانین مذهب و سد ابواب حیف و میل در مالیه و صرف آن در قوای نظامیه و سایر مصالح مملکتی و قطع مواد تعدی و تحمیل چند نفر نفس پرست خودخواهِ خودرأی بود ٬ نه از برای اینکه به جای اشخاص آن اداره استبدادیه٬ که هر چه بود٬ باز لفظ دینِ مذهبی بر زبان داشت. یک اداره استبدادیه دیگری از مواد فاسده مملکت به اسم مشروطیت یا طرفداری کارکنان و نحوذالک٬ همدست شوند و همدیگر را در جمیع ادارات داخل * و به جای تشکیل قوای حربیّه نظامی که اهم تکالیف فوریّه و مایه نجات مملکت از مهالک و قطع تشبثات اجانب است٬ به تکثیر ادارات مضره و توسیع دوائر مفسده و صرف مالیه مملکت در این مصارف بپردازید. معاش های خطیره از مال ملت مظلومه درباره همدیگر برقرار و درعوض اجرای تمدن اسلامی که به اتفاق تمام عقلای عالم٬ وسیله منحصره حفظ این مملکت و جامع وحید این ملت است٬ علناً به ضدیت مذهب و اعدام جامعه ملیّت٬ همت گمارند و در هتک نوامیس دینیّه واشاعه منکرات اسلامیّه از بذل مجهود فروگذاری نکنند و به جای بذل جهد در اجرای عفو عمومی و تسویه فیمابین افراد ملت و سایر موجبات تالیف قلوب و اتحاد کلمه حتی تخفیف در بعضی عوارض چنانچه فعلاً در ممالک عثمانی مشهود است٬ شعب کثیره از مالیاتهای غیرقابل تحمیل از سفیدی نمک ** تا سیاهی ذوغال برای مصارف ادارات مضرّه و در مقابل همین حسن خدمتی که در اعدام جامعه ملیت ٬ همین مستخدمین ادارات خصوصاً عدلیه سریعاً مشغول اند تحمیل و طبقات ملت را به ضدیت با اساس مشروطیت بالطبیعه وادار و مورد هیجان عمومی و انقلاب مملکت را از هر جهت کاملاً فراهم و از اجرای عفو عمومی و فک محبوسین سیاسی که در هیچ دوره استبدادیه چنین حبس دلبخواهانه بی مستندی مشهود نبود. محض غرض شخصی یا مدّعای ابقای دو دسته گی و عدم اتحاد کلمه ملیّه حتی با حکم بتّی *** داعیان هم مخالفت ورزند و حتی از انتشار احکام صادره از این خادمان شرع انور درباره جریدتین شرق و ایران نو و غیرهماهم به پارتی بازی جلوگیری کنند و محض عدم خروج قشون اجانب از مملکت که قریب به فعلیت رسیده بود این انقلابات متعاقبه را برپا و هر روزه فساد جدیدی احداث نمایند. بحمدالله تعالی ایران مملکتی است اسلامی و قاطبه امرا و سرداران عظام ملی و مجاهدین غیور و فدائیان اسلام و قاطبه ملت با اتحاد عنصر غالب بر دیانت حقّه اسلامیّه ثابت و راسخ و امتیاز مشروطیت و آزادی این مملکت جز بر اساس قویم مذهبی که ابدالدهر خلل ناپذیر است غیرممکن و حفظ بیضه اسلام و صیانت وطن اسلامی همان تکلیفی را که در هدم اساس استبداد ملعون سابق مقتضی بود٬ در هدم مقتضی و عشاق آزادی پاریس قبل از آنکه تکلیف الله عزّ اسمه درباره آنها طور دیگر اقتضا کند به سمت معشوق خود رهسپار و خود و ملتی را آسوده و این مملکت ویران را به غمخوارانش واگذارند ٬ تا به جبر[ان] شکستگی و تدارک خرابی و سد ثغورش بپردازند بعون الله تعالی بحسن تأئید اولیای امور احیا فرمایند. [نمایند] گان ایران و مبعوثین دین پرست مرعوبیت از هیاهوی این دسته دشمنان دین و وطن را به کلی کنار گذارده به اتفاق و اتحاد کلمه عموم آقایان علمای اعلام و امراء و سرداران عظام و مجاهدین با همت و غیرت وطن خواه و قاطبه ملت ایران مستظهر و مجدّانه بدون هیچ پروا در مقام شست و شوی و اصلاح این مفاسد برآمده تمام این ترتیبات مفسده و اداره سازیها و معایبهای دشمن پرور را الغاء و تحمیلات خارجه از حد تحمل ملت را اسقاط و ایادی فساد این دسته اعادی دین و وطن را از مداخله در امور مملکت و ملت به کلی مقطوع و هر کس را از فسادش کاملاً ایمنی حاصل نباشد وجوباً به سمت معشوقش گسیل داشته قوانین مملکتی را با حضور هیئت مجتهدین عظام نظّار که سابقاً به مجلس محترم معرفی شدند مطابق قانون اساسی عاجلاً مرتب و از منکرات اسلامیه و منافیات مذهب به کمال شدت و سختی جلوگیری فرموده از ادارات مملکتی به اقل ضرورت اکتفا و مستخدمین در کلیه ادارات خصوصاً عدلیه را از مردمان با قناعت و دیانت و صحیح المسلک و العقیده انتخاب و مصارف همه را به اقل آنچه ممکن شود برگذار فرموده معظم مالیات ماخوذه از ملت را در ترتیب قوای نظامیه و تشکیل قشون منظم که اهم واجبات فوریّه و وسیله منحصره حفظ دین و استقلال مملکت است مصروف و مجلس سنا را هم که قانوناً لازم و حاسم **** اکثر مواد فساد و تعویقش تاکنون ظاهراً بمبادی افساد منتهی باشد به اسرع امکان تشکیل و مدعی العموم قانونی هم از رجال با علمیّت و دیانت و امانت و بی غرض عارف به شرعیّات و سیاسیات عاجلاً تعیین و هیئت نظّاری از عارفین به شرعیات و سیاسیات برای نظر در مطبوعات قبل از طبع هم چنانچه فعلاً در ممالک عثمانی مرسوم است مقرر٬ واصل طبع را بدون امضای هیئت مجتهدین عظامِ نظّار برای خود داعیان ارسال فرمایند. تا انظار خواهان را هم در این باب که مفتاح سعادت دین و دنیای ملت آینده است مدخلیت دهیم. ان شاءالله تعالی و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
محمدکاظم الخراسانی من الاحقر عبدالله المازندرانی
١٦ سرطان ٢٩ شهر جمادی الثانیه ایت ئیل ١٣٢٨
دوستداران تقی زاده برای چاره جویی درباره حکم آیات به شدت فعال می شوند و طی جلسه ای که در منزل سرداراسعد منعقد می شود به تقی زاده پیشنهاد می کنند که طی نامه ای به آیات نجف اعلام تبعیت از آنان نموده و وعده دهد که برای ادای توضیحات به خدمت آنان خواهد رسید. وی پاسخ می دهد که: من التماس نمی کنم. 1 تقی زاده می گوید که سیدعبدالله بهبهانی نیز چنین توصیه ای به وی داشته است. 2
سند جالبی در مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در همین باره وجود دارد که آن را می آوریم. این سند نشان دهنده حسن نیت سید عبدالله بهبهانی در حل امور است:
راپورت قابل ملاحظه
پریروز عصر، وزیر جنگ خانه آقا سیدعبدالله بوده بعد از خلوت کردن، توسط از تقی زاده می کند و شرحی از مسلمانی و قانوندانی او می گوید و می گوید: سپهدار ، سردار ملی و سالار ملی را ، منزجر از او کرده که پشت سر تقی زاده بد می گویند و دشمن شده اند. همه صحبتهایشان از تقی زاده بوده. امروز دو ساعت به غروب آقا سیدعبدالله را خانه خودش دعوت می کند و می گویند تقی زاده هم بوده و خلوت کرده اند. 3
فدوی حسن
در همین زمان ، جناح وابسته به تقی زاده ، فعالیت خود را افزایش داده و در روزنامه ایران نو ، شماره ٢١٥ و شرق شماره ٨٩، رجب ١٣٢٨ ه.ق؛ شدیداً به « دولت سپهدار » حمله کرده و جو جامعه را آشفته می نمایند. از سوی دیگر عدّه ای مصرّاً به دنبال انتشار حکم آیات نجف درخصوص تقی زاده بوده و نایب السلطنه را تحت فشار قرار می دهند. 4 سیدعبدالله بهبهانی نیز در تدارک تشکیل هیئت طراز اول در مجلس بود که بر، « مصوبات مجلس از لحاظ تطابق مصوبات با شرع مقدس»، نظارت داشته باشد. باقرخان و ستارخان نیز که اوضاع را بسیار بحرانی و نگران کننده یافته بودند طی نامه ای، ناراحتی خود را به این نحو به اطلاع نایب السلطنه می رسانند:
فداکاری و زحمات اهالی آذربایجان در قلع ریشه استبداد عموماً ، و این دو نفر فدائی ملت خصوصاً، گویا بر احدی پوشیده نباشد. قریب دو ماه است برحسب احضار وارد تهران شده آثار و علاماتی که فعلاً مشاهده می کنیم جز خرابی وطن عزیز و هدر رفتن زحمات همه ، نتیجه دیگری گرفته نشد. چند نفر هستند متفقاً به اغراض شخصی ، استقلال مملکت را متزلزل می دارند؛ در ضمن ، « چه مقصودی دارند؟!» ، به این فدائیان، مجهول است. اکنون جمعی از رؤسای هم مسلک که استقلال مملکت ومشروطیت را می خواهند حاضرند با این فدائیان ملت ، عرض می کنیم: این چند نفر خائن ملت که در عین بی شرفی شرف فدائیان مشروطیت را بردند و خرابی مملکت را می خواهند شب و روز به خیال پارتی بازی ادارات کابینه و انتظام ولایات مخل هستند ، در چه مذهب و چه خط سیر می کنند بر احدی پوشیده نیست. مخصوصاً این فدائیان ملت از طرف رؤسای هم مسلک جداً عرض و استدعا می کنیم وجود این چند نفر که اسباب اختلال شرف و ناموس و امنیت و انتظام و آسایش مردم هستند برای استقلال و حفظ مشروطیت مخل می باشند. بدواً به حضور مبارک عرضه می داریم و استدعا می نماییم حتماً باید این چند نفر از این مملکت تبعید بشوند والا از طرف چاکران بر طرد و نفی این چند نفر اقدامی شده است و اگر نشود قطعاً مسئول خدا و خلق و وجدان و والاحضرت اقدس هستیم.
الامرالاقدس الاعلی مطاع. 5
عین السلطنه در خصوص ستارخان و باقرخان می نویسد :« ستارخان و باقرخان. در چند جا با آنها مهمان بودم خیلی از این ترتیبات بد می گفتند».6
سپهدار تنکابنی نیز که در سوم رجب ١٣٢٨ ه. ق از ریاست وزرائی استعفاء می دهد درخصوص اوضاع بهم ریخته کشور می نویسد:
امروز... بنده از ریاست وزرائی استعفا کردم... هرزگی خوانین بختیاری و سواره آنها در تهران و ولایات و مجاهدین آذربایجانی نمی گذارند کار ایران درست شود.7
در چنین شرایطی دوستان تقی زاده دست به اقدام خطرناکی زده و در شب نهم رجب ١٣٢٨ سید عبدالله بهبهانی را در منزل خود ترور نموده و به شهادت می رسانند. این عمل اخطار جدی ای به تمامی کسانی بود که در پی ترویج شریعت در کشور بودند و از سوی دیگر مهر تأییدی بود بر پیش بینی شیخ شهید درخصوص عاقبت سیدعبدالله بهبهانی و تمامی کسانی که هشدارهای ایشان را در دفع عناصر سکولار نادیده گرفته بودند. همان گونه که گفته شد سیدعبدالله برای منصرف کردن مرحوم شیخ از ادامه تحصن در حضرت عبدالعظیم خطاب به شیخ می گوید که بیایید به شهر برگردیم والا شما را می کشند. شیخ شهید با اتکاء به بینش ژرف خود پاسخ می دهد « اگر من را بکشند شما را نیز می کشند». این پیش بینی در کمتر از یکسال تحقق یافت. 8
شریف کاشانی درخصوص واقعه شب نهم می نویسد:
... تا یک ساعت از شب رفته ، در آنجا [خانه مشیرالدوله] بودم. بعد آمدم منزل. دیدم تمام اهل خانه گریان و پریشان [هستند] . گفتم چه خبر است؟ گفتند: آقای آقا سیدعبدالله را شب کشتند... جسد محترمش روی تخته بود. ٩ تیر به جسدش زده بودند... صبح از اول آفتاب شروع به ازدحام مردم شد. قریب ده پانزده هزار نفر جمعیت در کوچه و درب خانه شهید و پشت بامهای بیرونی و اندرونی اجتماع داشته. از هیئت وزرای کابینه و وکلای مجلس و ناصرالملک و ستارخان و باقرخان... اول سر مقبره رفته بعد از فاتحه به مجلس ختم نشسته و اظهار تأسف می نمودند و لعن را به آمر و مأمور می کردند... خرده خرده مردم به جناب تقی زاده بدگویی می کردند و می کنند. 10
وی همچنین به نقل از سیدمحمد بهبهانی فرزند سیدعبدالله می نویسد:
... در ساعت دوازده شب گذشته دو نفر آمده مقابل آقا سلام کردند. آقا دست خود را مقابل روشنایی چراغ گرفته جواب سلام فرمودند. بدون معطلی و درنگ ، هر دو در مقام تیرباران شدند... به چابکی پایین رفته، فرار کردند. چون درشکه داشته در درشکه نشسته، روانه پای شمس العماره شدند. 11
شریف کاشانی با اذعان به اینکه از بیان تمامی حقیقت ترس دارد، از قول دو فردی که شاهد و مطلع از جریان ترور سیدعبدالله بودند می نویسد:
... می گفتند: عامل و زننده « رجب قفقازی » بوده پنج نفر از همراهان او از دموکراتهای ایرانی از تهرانی و قزوینی بوده اند... بعد از انجام خیال و مقصد خود، رجب و دو نفر دیگر به قراولخانه که درشکه در آنجا بود رفته، درشکه نشسته، رفته اند... در ضمن کلام ، محرکین آنها را هم گفتند که کی ها بوده است. تکلیف من بنده نیست بنگارد، چون ثمر ندارد، غیر از دشمنی آنها... 12
عین السلطنه سالور با اندکی اختلاف در این خصوص می نویسد:
شب نهم رجب چهار نفر مجاهد خانه آقا سیدعبدالله رفته آیت الله را با چهارده تیر گلوله خلاص کردند. بیرون آمده از سمت سقاخانه نوروزخان پیاده فرار می کنند. حسین خان دو ساعت از شب رفته در کوچه هر چهار نفر را دیده بود که دو نفر پلیس عقب آنها می رفتند، ولی جرأت دستگیری نداشتند. دکاکین بسته شد. در مسجد مروی آقایان علما ، اصناف بازار، یک پارتی از مجاهدین جمع بودند. قاتلین هم می گویند از پارتی تقی زاده است. بعضی گفتند خودش هم بوده. به واسطه اینکه از عتبات حکم تبعید او به توسط آقا سیدعبدالله آمده بود. 13
تقی زاده دخالت خود را در ترور سیدعبدالله تکذیب می کند و شرکت حیدرخان عمواوغلی را به طور ضمنی تأیید می نماید. وی معمولاً از سیدعبدالله به نیکی یاد کرده و او را بزرگ ترین رهبر مشروطه معرفی می نماید. 14 در این زمینه می توان گفت که اگر تقی زاده خود مشارکت در قتل سیدعبدالله نداشت، اما دخالت اتباع او در این امر محرز می باشد. تندرویهای تقی زاده و امثال او زمینه را برای افر اط کاریهایی از این دست کاملاً مهیا کرده بود.
عین السلطنه به نقل از نامه ای که افخم الدوله در شب نهم رجب البته بدون اطلاع از ترور سید عبدالله برای او نوشته، آورده است:
... تقی زاده را به حکم آخوند و به تدابیر آقا سیدعبدالله از مجلس خارج کردند. چند نفر دیگر هم گویا خواهند رفت. می گویند آخوند برای رسومات جدید که خلاف شرع است شرحی نوشته. در هر صورت پارتی بازیها سخت است. تا چه شود. 15
سپهدار اعظم که چند روز قبل از واقعه ترور سیدعبدالله از صدارت استعفا کرده بود ضمن اشاره به واقعه تأسف بار ترور سیدعبدالله درخصوص اوضاع تهران پس از ترور ایشان می نویسد:
بازارها بسته مردم در مساجد جمع، قاتلین را می خواهند. من زرگنده هستم . دنبال من بدبخت آمدند. حال نداشتم نرفتم. امروز سردارها آمده اند مرا ببرند کابینه معلوم نشده وزیر ندارند. اوضاع شلوغ است. 16
وی همچنین در یادداشتهای خود در روز ١٩ رجب ١٣٢٨ می نویسد:
بیچاره سیدعبدالله را ١٥ روز قبل مقتول نمودند. رحمت الله علیه. خیلی اسباب خجالت عموم مشروطه خواهان و مسلمانی فراهم کردند لعنت الله... بر قاتلان آن مرحوم... خداوند اهل کند تقی زاده و اتباع او را که مایه بر هم زدن مشروطه و مشروطه خواهان ، اوست. در لباس... و استبداد مشروطه خواه است. 17
انتشار خبر ترور و شهادت سیدعبدالله اعتراضات عمومی را برانگیخت. ذکاءالملک، رئیس مجلس شورای ملی طی تلگرافی خبر شهادت آیت الله بهبهانی را به اطلاع انجمنهای ایالتی و ولایتی رسانده و برای اسکات مردم وعده می دهد که اقدامات لازم برای دستگیری و قصاص قاتلین به عمل خواهد آمد. 18
این وعده ها آتش خشم عمومی را فرو نمی نشاند و عموم طبقات و شهرها ، دولت ومجلس را تحت فشار قرارداده و مجازات قاتلین و اجرای حکم آیات نجف درباره تقی زاده را خواهان شدند.
عموم علما ، تجار ، اصناف طی تلگرافهایی به تاریخ ١١ و ١٤ رجب ١٣٢٨ به مجلس اعلام می دارند:
... حکم آیت الله خراسانی در تبعید مفسدین مدتی است صادر و بلااجراء ، حجة الاسلام به تحریک مفسدین مقتول ، عموم تجار ، اصناف تعطیل ، مساعدت در اجراء حکم و دستگیر نمودن قاتلین لازم. 19
ستارخان نیز در ١٢ رجب ١٣٢٨ طی نامه ای به عضدالملک می نویسد:
وقوع قضیه ناگوار شب ششم ٣ ماه که در حقیقت قلوب ایرانیان را افسرده ساخته و هم صدمه بزرگی بر امنیت مملکت وارد آورده خاصه این وضع که پیش آمده کسبه و تجار تعطیل کرده اند هر روز مبلغ خطیری از قوه معنوی مملکت می کاهد و علاوه اساس امنیت را به کلی متزلزل می سازد... 20
هیئت اتحادیه احرار نیز از طرف خود و عموم « هیئات اسلام دوست و استقلال خواه ایران » یافتن و مجازات قاتلین و اجرای حکم معوق الاجراء حضرت آیت الله خراسانی را از نیابت سلطنت خواستار می شوند. 21
آشوب کلی در شهر روی می دهد، دکاکین تهران تا هفدهم رجب تعطیل، وزرای کابینه غیرمعلوم، و مردم مستأصل در مساجد تجمع نموده و دستگیری قاتلین را مطالبه می کردند. در همدان از اول رجب شورشی در اعتراض به مالیات نمک روی داده و مردم به مشروطه و مشروطه پرست فحش می دادند. 22 عدم اقدام جدی دولت و مجلس در جهت تحقق خواسته های مردم، علما و اصناف، جامعه را به سوی تشنج سوق می داد. در دوازدهم رجب ١٣٢٨ اعلان ژلاتینی دیگری به امضای فریاد وطن در اعتراض به اقدام سکولارها در به شهادت رساندن سید عبدالله بهبهانی منتشر شده و در آن درج می گردد:
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
عجب ترتیبات ناصحیحی مصدر خیال ایرانیان گردیده که تمام اعمال خود را از روی تقلید جاری می دارند، از ماکول و مشروب و ملبوس. ازکردار و اعمال و افعال و اقوال. از عمارات و زراعات و باغات، حتی آدم کشتن را هم به تقلید رفتار می کنند. شنیده اند ممالک خارجه روحانیین را تحقیر و توهین کرده، دستشان را از کارها کوتاه می کنند... 23
سوسیال دموکراتها و سایر عناصر افراطی با تقلید کورکورانه از اروپاییها در برخورد با کلیسا و روحانیون مسیحی، تمام همّ خود را مصروف مبارزه با روحانیت و مقدسات مذهبی مردم نمودند. و به جای تکیه بر فرهنگ و سنتهای اسلامی و بومی ایرانی به ترویج سطح نازلی از فرهنگ غربی مبادرت نمودند. متأسفانه این افراط مردم ما را از تجربه ای گرانبها محروم کرد و کشور ما را گرفتار دیکتاتوری رضاخانی نمود.
در ١٨ رجب مستوفی الممالک به عنوان رئیس الوزراء کابینه خود را معرفی می کند. این کابینه که متشکل از اعتدالیون و انقلابیون بود خلع سلاح مجاهدین را در دستور کار خود قرار داده بود. حضور افرادی نظیر حسینقلی خان نواب ، ابراهیم حکیمی و فرمانفرما که از وابستگان به سیاست انگلستان بودند در کابینه و دفاع آنان از خلع سلاح مجاهدین البته مجاهدینی که علاقه ای به آنها نداشتند باتوجه به حمایت روس و انگلیس از خلع سلاح مجاهدین راستین ، بیانگر نوعی هماهنگی بین آنان با سیاستهای بیگانه می باشد. 1 مستوفی الممالک مناسبات حسنه ای با بختیاریها داشت و دست آنها را در کارها باز گذاشته بود.
در بیست و چهارم همین ماه تقی زاده از تهران خارج می شود و این در حالی بود که ستارخان ، باقرخان ، ضرغام السلطنه و عبدالحسین خان معزالسلطان طی نامه مهمی به نایب السلطنه عضدالملک اعلام می دارند:
خدمات و جان نثاری فدائیان در راه اجرای احکام شریعت مطهره و استقلال مملکت و استحکام اساس مشروطیت بر عموم اهل عالم خاصه بر حضرت اقدس معلوم و مکشوف است. پس از افتتاح دارالشورای کبرای ملی و تعیین کابینه وزراء مدتی هر یک به گوشه نشسته ناظر بودیم بلکه کارکنان ملت و دولت جبران خرابیهای گذشته را بفرمایند. بدبختانه برعکس انتظارات فدائیان نتیجه داده روز به روز بر اختلافات چنانکه مشهود است افزوده و خرابیها زیاد شده دسته های مختلفه تشکیل شده اغراض شخصی بعضی ها مانع از پیشرفت امورات گردیده رفته رفته کار به جاهای باریک می کشد و مغرضینی به اعمال آلات ناریه بنا را بر تهدید گذاشته اند. و این بر خاطر مبارک والاحضرت اقدس پوشیده نیست برای آن است [ که] از جلوگیری مماطله شده است و دشمن دست به عملیات گذاشت. تقریباً یک ماه قبل یک نفر را آشکارا کشتند جلوگیری نشد طرف جری گردیده دست به مقامات عالیه زدند و به قتل حجة الاسلام بهبهانی علی رؤس الاشهاد کمر بستند. جهت آن هم بر همه افراد هموطنان معلوم است تا امروز کردند ، آنچه نباید کرد. دیگر طاقت بر فدویان طاق شده و به هیچ وجه جای درنگ نیست. مکرر حضوراً درخواست دستگیری قتله را نمودیم. وعده فرمودند پس از تشکیل کابینه وزراء این امر مهم جاری خواهد شد. حال جای شکر است کابینه وزراء تشکیل شد و چند روز هم از تشکیل کابینه می گذرد و به هیچ وجه گویا اقدامی نشده. لازم آمد به وسیله این عریضه جداً از آستان مقدس استدعا نمائیم که به زودی اشخاصی را که طرف سوءظن ملت هستند و نسبت این عمل کفرآمیز نسبت به آنها داده می شود امر به اخراج فرمایند و هرگاه خدای ناکرده باز کار به وعده و وعید بگذرد چنانکه می گذرد و اقدام فوری نشود و هر که هر که را بکشد ، سزا و جزایی در میان نباشد ، گمان فدائیان آن است که یکسره رشته امورات مملکتی در هم تر و بر هم تر خواهد شد و جلوگیری از این مفاسد غیرممکن خواهد بود. از آنجا که با نیت پاک ، فدویت خالص به شخص والاحضرت اقدس داریم لازم دانستیم قبل از آنکه کار به جاهای باریک تر و هولناک تر بکشد به حضور والاحضرت اقدس راه علاج را عرض نمائیم . ٢١ رجب ١٣٢٨ طهران
مهر: یا ستار العیوب، باقر سالارملی، هو ابراهیم بختیاری، عبدالحسین. 2
این نامه خشم سردار اسعد و بسیاری از هم مسلکان وی را برانگیخت و با بی اعتنایی دست اندرکاران هشدار سرداران نتیجه ای در برنداشت. یکشنبه ٢٥ رجب در کاروانسرای حاجی ملاعلی ، فردی به نام رضااف به اتهام مشارکت در ترور سید عبدالله توسط مجاهدی ، به تیر موزر به قتل رسید. همان روز یک ساعت به غروب مانده علی محمدخان تربیت خواهرزاده تقی زاده و عبدالرزاق خان به دست اعتدالیون به تلافی قتل سیدعبدالله ترور می شوند. 3 این ترور توسط افراد معزالسلطان صورت گرفت. بنابر گزارش کسروی عوامل ترور قصد پناهندگی به ستارخان در پارک اتابک را داشتند که با مخالفت سردار روبه رو شدند. 4 در همین روزها دو نفر که ظاهراً به خیال قتل آخوندخراسانی به نجف رفته بودند دستگیر شده و به تهران اعزام می شوند. 5
نامه ستارخان و باقرخان و... در اعتراض به افراط برخی مشروطه خواهان [ 5123 ق]
عین السلطنه در آخر رجب گزارش می دهد:
خبر مجدد از تهران رسید که ستار و باقر ریخته اند به شهر و دعوی می کنند با جماعت فوکولیها... شلوغی تهران از اندازه بیرون است... میرزا احمد سررشته دار [ اقتدارالسلطنه] صحبت کرد که ما از تهران شبانه فرار کردیم و سپهدار پنهان است و ستارخان در تعاقب یفرم. 6
در ٢٨ رجب با وساطت نمایندگان مجلس بین سرداران و ارکان دولت موقتاً آرامش برقرار می گردد ، شرایط تفاهم فیمابین سرداران و ارکان دولت عبارت بود از:
١. عفو و اغماض از آنچه پیش از این در بین خودمان بوده و گذشته است.
2. مساعدت با دولت مشروطه در صورت لزوم در دفع مواد فساد و اطاعت صرف از قوانین موضوعه مملکت.
٣. تمکین از احکام دولتی از نزع اسلحه از دست کسانی که اجازه حمل اسلحه ندارند.
4. موافقت و یک جهتی فیمابین افراد سرداران و رؤسای ملی محمدولی سپهداراعظم ، نجفقلی صمصمام السلطنه ، علیقلی بختیاری سردار اسعد ، باقر سالارملی ، عبدالحسین سردار محیی ، ضرغام السلطنه ، غلامحسین سردارمحتشم ، ستار سردار ملی. 7
در همین روز دستور اکید صادر می شود که افراد مسلح ، سلاح خود را به وزارت جنگ تحویل دهند. در شرایطی که خلع سلاح کامل جهت حفظ امنیت کشور کاملاً ضرورت داشت عملکرد بد مأمورین جمع آوری سلاح و گزینشی عمل کردن آنها موجب استنکاف مجاهدین آذربایجانی و دسته معزالسلطان از تحویل سلاح شده ، محرکین فتنه و فساد که به دنبال بهانه ای می گشتند تا در پی قتل سیدعبدالله زهرچشم نهایی را از کسانی که با آنان همراهی نداشتند را بگیرند مجاهدین را که در پارک اتابک محل اقامت ستارخان پناه گرفته بودند محاصره می نمایند. حضور سربازان بختیاری و سربازان یپرم خان به دستور قوام السلطنه حکایت از عزم جزم فراماسون ها در سرکوبی انقلابیون اصیل داشت. کسروی در این زمینه می نویسد:
مجاهدان نمی خواستند پی کار خود روند و بسیاری از کار خود به یکبار دورافتاده اگر هم می خواستند نمی توانستند و اینان ناگزیر به نافرمانی برخاستند. از سوی دیگر دولت نخواست این قانون را دادگرانه به کار بندد چون خود مستوفی رئیس الوزراء و بیشتر وزیران از دسته انقلابی بودند. چنانکه گفتیم این دسته کینه چهار تن سردار را (ستارخان، باقرخان، ضرغام السلطنه و معزالسلطان) در دل داشتند. و همچنین سردار اسعد که در همه کارها دست داشت از این چهار تن سخت خشمناک بود. به ویژه از ستارخان که از بس خشمناک بود زبان خود را نگه نمی توانست داشت. همچنین فرمانفرما از ستارخان دل آزردگی داشت. یفرم خان هم که این زمان هم رئیس شهربانی تهران و هم سردار سپاهها بود و نیروی بزرگی را در دست داشت او نیز با ستارخان و معزالسلطان از در دشمنی بود. 8
در اول شعبان ١٣٢٨ آتش جنگ بین طرفین شعله ور می شود. درب پارک اتابک به دستور یپرم سوزانده می شود و جنگ شدت می گیرد. اصرار نیروهای دولتی به جنگ و سرعت و شدت عمل آنها نشان دهنده آمادگی قبلی آنها برای سرکوب ستارخان و باقرخان و گرفتن انتقام از آنها به جهت مخالفت با منویات فر اماسون ها و تقی زاده بود. شریف کاشانی در این زمینه می نویسد:
... یفرم خان هم درب پارک را نفت زده ، آتش می زنند. بعد از چند دقیقه در سوخته ، سرباز و سوار و بختیاری وارد پارک شد، از قراری که گفته می شود، تلفات خیلی می شود. با اینکه از مجاهدین اصلاً اظهار حیاتی نمی کنند، ولی از طرف دولتیها به هرکس و هر جا فروگذار نکرده اند. بعد از کشتنها اغلب را دستگیر و بعضی فرار کرده. آن وقت، بنای تاراج را می گذارند. تمام در و پنجره ها را می شکنند، و مبل و فرش و چراغ و آئینه ها و میز و صندلیها را تاراج می نمایند ، این حرکات زیاده از حد مورد شماتت و ملامت و سرزنش خارجه و داخله می شود. ستارخان و باقرخان را هم می برند منزل صمصمام السلطنه... کلیه مردم از این قضیه اظهار نفرت می نمایند و بدگویی می کنند... زانوی ستارخان هم گلوله خورده ، در بستر خوابیده. 9
لازم به شرح است که سواران دولتی عمدتاً نیروهای بختیاری و ارامنه بودند که به ظاهر خلع سلاح شده بودند و بلافاصله به استخدام دولت درآمده و به عنوان عوامل سرکوبگر عمل کردند. به عبارت دیگر سوسیال دموکراتهای تهران افراد خود را در هیئتی قانونی مسلح نموده اصرار بر خلع سلاح دیگر نیروهای مسلح داشتند. 10
در دوم شعبان وزارت داخله طی اطلاعیه ای اعلام می دارد که در اجرای احکام آیات الله نجف مبنی بر خلع سلاح مجاهدین قوای دولتی عده ای متمرد را در باغ اتابک محاصره « و در ظرف سه ساعت متمردین کلاً مغلوب و سیصد و پنجاه نفر گرفتار و در نظمیه محبوس شدند.» 11و12 وکلای خراسان در مجلس نیز طی تلگرافی به انجمن ایالتی خراسان بدون اشاره به تعداد کشته ها عنوان می نمایند که « اشرار در منزل سردارملی جمع متأسفانه ایشان را مجبور نموده نگذاشتند از جزء اشرار خارج شود. دولت به قوه قهریه قانون خلع اسلحه اجراء سردار و سالارملی محترماً به منزل علیحده منتقل ، اشرار گرفتار.» 13
افخم الدوله طی نامه واقعه پارک را به قتل سیدعبدالله بهبهانی مربوط دانسته می نویسد:
اعتدالیون در مسجد جمع [ و با] سرداران ملی هم عهد و هم قسم شدند. که باید حکم آخوندخراسانی را مجری و انقلابیون را برطرف کرد. چون اقدامی از دولت نشد خود مرتکب شده رضایف و میرزا علی محمد خان را و غیره را کشتند. انقلابیون وسیله پیدا کرده به این اسم ترک اسلحه ، پدر اعتدالیون را درآوردند... سردارملی از قلم پا گلوله خورده پسرش کشته شده ، باقرخان زخمی ندارد. 14
این واقعه تأثیر نامطلوبی در جامعه از خود به جای می گذارد. تعداد کشته های واقعه پارک پنهان نگهداشته می شود. عین السلطنه درخصوص تعداد کشته ها می نویسد: «از قرار ١٥٠ نفر کشته شده اند به واسطه محصور بودن باغ یقین بدانید کشتار زیاد[ تر] از اینها شده است» 15 افخم الدوله در ٦ شعبان نیز درخصوص کشته شدگان می نویسد:
عدد کشته درست معلوم نیست ، از هشتصد و هزار تا سیصد و چهارصد می گویند. پنهان می دارند... عزالدوله نیز می نویسد ستار زخمی ، باقرخان محبوس اند با جمعی مجاهد. فاتح یپرم و ارامنه و بختیاریها. علما در خانه نشسته و درِ خانه بسته، بازار هنوز باز نیست». 16
در روز واقعه ، ظاهراً تعداد زیادی رهگذر و تماشاچی نیز که به داخل پارک پناهنده شده بودند بی هیچ گناهی کشته شدند. براساس یکی از اعلامیه های صادره « وقتی که درب پارک را آتش زده داخل باغ می شوند ، کسبه تماشاچی فرار در سرداب کرده چراغها را خاموش کرده بودند. بختیاریهای بی رحم سرهای تفنگ خود را از پنجره های سرداب داخل کرده، هرکدام به قدر شقاوت و خباثت خود شلیک کرده» 17 ...
واقعه پارک اتابک به شدت موقعیت افراطیون را متزلزل ساخت تا جایی که:
فرمانفرما از وزارت داخله استعفا داد. کابینه هم متزلزل بود. یک نفر مجاهد دیگر نیست. کسی اسم مجاهد نمی آورد. سپهدار معزول و منکوب است... علناً مردم بد می گویند و فحش می دهند... مردم از این اوضاع منزجر و پشیمانند. ارمنی ها در فقره پارک اتابیک با یپرم بد شده اند که میان ما و مسلمانان را برهم زدی ، او هم استعفا می کند... پای ستارخان سردارملی را بریدند قادر حرکت نیست. 18
در اینجا با ذکر دو روایت متناقض درباره واقعه پارک اتابک به این بحث پایان می دهیم. روایت اول از سپهسالار تنکابنی و دیگری از جعفرقلی خان سردار بهادر عضو لژ بیداری و فرزند علیقلی خان بختیاری سردار اسعد است که سراسر کذب و تحریف می باشد. سپهسالار در این باره می نویسد:
به تاریخ روز شنبه غره شعبان در این یک ماه رجب که کابینه وزرا تجدید شد وقایعات قریب اتفاق افتاد به تحریک مفسدین مرحوم حجة الاسلام آقاسید عبدالله مجتهد مقتول کردند، ملت شوریدند، بازارها بسته شد، چند روز بعد یک جمعی مجاهد به خونخواهی آقا سیدعبدالله، میرزا علی محمدخان که یکی از 19 با سید باقر نام به شرح ایضاً در خیابان مقتول نمودند، همان قسم بازارها بستند شهر شلوغ اطراف مغشوش ، در این بین آقای یفرم خان ارمنی را به نظمیه و با سردار بهادر پسر حاج علیقلی خان سردار اسعد را به میان آوردند و این ها اسباب چینی کردند تا ستارخان سردار ملی و باقرخان سالار ملی که در پارک میرزا علی اصغر خان اتابک امین السلطان منزل داشتند. روز یکشنبه غره شعبان سنه ١٣٢٨ باغ را دوازده عراده توپ دوره کردند و مسلسل ماکزیم آوردند. شش هفت هزار نفر سرباز نظمیه ژاندارم در آنجا حاضر نمودند چهار ساعت جنگیدند. از اصناف و شهری بی اسلحه هم در آنجا بودند بیچاره های مظلوم التماسها کردند آخر تسلیم شدند. بی رحمانه بختیاری و ارمنی شب بعد از تسلیم به باغ ریختند توپ ماکزیم و تفنگ به قدر سیصد نفر که از مجاهدین و فاتحین و اصناف شهر بودند مقتول و شهید کردند و ملت مسلمان ایران را تا قیام قیامت لکه و بدنام کردند که فاتحین مشروطیت این قسم کشته و شهید و قتیل شوند ستارخان هم زخم گلوله اگرچه ناخوش هم بود، پس از این که او را در بسترش خوابیده دیدند (یک نفر ارمنی با شش لول یراق به او 20 ) گلوله زد سالارملی را کتک وافری زدند. بامزه بود ورود این دو نفر که روز ورودشان طاقهای نصرت برایشان بستند، کالسکه های سلطنتی برایشان بردند، چه احترامات سلطنتی در حق این دو نفر کردند و حالا به این روز سیاه نشانده اند این ملت خوش غیرت. به تاریخ صبح چهارشنبه ٤ شهر شعبان در زرگنده پس از نماز صبح نوشتم. من هم به حمدالله از کار کنار کشیده ام ولی دقیقه ای از دست مردم آسودگی ندارم و آزارم می نمایند. 21
جعفرقلی خان سرداربهادر که خود از آتش بیاران معرکه بود آورده است:
ورود طهران ستارخان و باقرخان مشهور که طهران آمده بودند مردم رفته آن بیچاره های ساده را آلت قرار داده بودند. در تمام کارهای دولت دخالت می کردند. تا اینکه دولت به تنگ آمد. علناً در خیابانها مردم را به قتل می رسانیدند. مرحوم آقا سیدعبدالله را در خانه خودش شب کشته وضع شهر خیلی بد شده بود. دولت امر به خلع اسلحه مجاهدین کرد. ستارخان و باقرخان حمایت کردند. در باغ اتابک منزل داشتند. دولت که عبارت کابینه آقای مستوفی الممالک باشد و مجلس امر دادند آنها را خلع سلاح کنیم. آقای سردار محتشم ، یپرم خان [و] بنده حمله آور شدیم به اطراف پارک. سه ساعت به غروب جنگ شروع شد. یک ساعت از شب گذشته ستارخان [و] باقرخان دستگیر [ شدند] . پای ستارخان زخمی شد. به منزل آقای صمصام السلطنه که همسایه باغ اتابک بود فرستادم. دوازده نفر از رؤسای بختیاری کشته و زخمی [شدند] . همین قدر هم مجاهد کشته. به قدر هشتصد نفر مجاهد محبوس و خلع اسلحه کردیم . بعد از چند روز ستارخان و باقرخان مرخص و آزاد شدند. 22
سردار بهادر هیچ اشاره ای به نقش سوسیال دموکراتها ، بختیاریها و ارامنه تابع یپرم خان در آشفتگی اوضاع نمی کند و اخبار را طوری منعکس می کند که گویی قتل سیدعبدالله بهبهانی و بسیاری از اغتشاشات توسط اتباع ستارخان صورت گرفته است.
به این ترتیب پس از ترور سیدعبدالله بهبهانی که در پی اجرای احکام اسلام بود ، بازوی نظامی نهضت مشروطه نیز که خود را مجری احکام آیات نجف می دانست و در وجود ستارخان تبلور یافته بود نیز از بین رفت. این امر باعث انزوای شریعت خواهان و مجاهدین راستین شد. بررسی نهضت مشروطیت و به ویژه فرجام آن درسهای زیادی برای نسل کنونی در بردارد.
مقام منیع والاحضرت اقدس نیابت سلطنت عظمی دامت عظمته
مرد غیور آذربایجان امروز روز تولدته!!!!!!!!!!!!!
دوغوم گونون گوتلو